English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9171 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
image ray U شعاع تصویر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
actinoid U دارای شعاع مانند شعاع
downstream radius of crest U شعاع انحنای ستیغ در پایاب شعاع انحنای ستیغ در پایین دست
point of no return U نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
image [سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر]
images U سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر
crop U کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
cropped U کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
crops U کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
tweening U محاسبه تصاویر میانی که از تصویر ابتدایی شروع تا تصویر دیگر برسد
pictures U آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
picturing U آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
picture U آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
pictured U آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
videoing U متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
video U متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
acrobats U که یک تصویر گرافیکی را شرح میدهد و نمایش تصویر را در سخت افزارهای مختلف ممکن میکند
videos U متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
acrobat U که یک تصویر گرافیکی را شرح میدهد و نمایش تصویر را در سخت افزارهای مختلف ممکن میکند
videoed U متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
image [تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود.]
images U تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود
flicker U تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
flickered U تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
flickers U تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
spherization U جلوه ویژه برنامه گرافیک کامپیوتری که تصویر را به کره تبدیل میکند یا تصویر را حول یک شکل کروی می چرخاند
lossless compression U روشهای فشرده سازی تصویر که تعداد بیتهای هر پیکس در تصویر را کاهش میدهد بدون از دست دادن اطلاع یا کیفیت
refreshes U بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
autos U الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
auto U الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
refreshed U بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refresh U بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
persistence U مدت زمان یک CRT یک تصویر را نمایش میدهد پس از توقف دنبال کردن مسیر اشعه تصویر روی صفحه نمایش
hypertext U روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر
pen drawing U تصویر خطی تصویر مدادی
tracing U تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود
tracings U تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود
orthographic U تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
backgrounds U تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
background U تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
image dissector tube U لامپ تجزیه کننده تصویر لامپ دیسکتور تصویر
images U نقش کردن تصویر کردن نشان دادن تصویر
raster scan U ردیابی افقی محل تصویر پیمایش محل تصویر
rayless U بی شعاع
ray U شعاع
beam U شعاع
radius of curvature U شعاع خم
radius U شعاع
beams U شعاع
average radius U شعاع میانگاه
average radius U شعاع میانه
an incident ray U شعاع ساقط
radius of giration U شعاع چرخش
radius of action U شعاع اثر
atomic radius U شعاع اتمی
radius of extrados U شعاع برونسو
ionic ray U شعاع یونی
radius of curvature U شعاع خمیدگی
radius of curvature U شعاع انحناء
ionic radius U شعاع یونی
radially U شعاع وار
radius U شعاع دایره
mean radius U شعاع میانه
radius U شعاع عملیات
main beam U شعاع اصلی
light ray U شعاع نور
light beam U شعاع نور
radial of a well U شعاع یک چاه
radiometer U شعاع سنج
radius gage U شابلون شعاع
nuclear radius U شعاع هسته
radius of a well U شعاع یک چاه
radius of action U شعاع عمل
radius of curvatupe U شعاع انحناء
effective radius U شعاع موثر
radiating U شعاع افکندن
hydraulic radius U شعاع هیدرولیک
semidiameter U شعاع دایره
short swing U پیچهای با شعاع کم
radiates U شعاع افکندن
short range U با شعاع عمل کم
short-range U با شعاع عمل کم
radiate U شعاع افکندن
triradiate U دارای سه شعاع
radiated U شعاع افکندن
within a radius of .kilometre U تا شعاع 6 کیلومتر
radius of gyration U شعاع چرخش
gyoradius U شعاع چرخش
electron beam U شعاع الکترون
schwarzschild radius U شعاع شوارتزشیلد
radius of giration U شعاع ژیراسیون
radius of intrados U شعاع درونسو
bohr radius U شعاع بور
casualty radius U شعاع تلفات
radius vector U شعاع حامل
corner radius U شعاع کنج
covalent radius U شعاع کووالانسی
radius of influence U شعاع تاثیر
stellate U شعاع دار
atomic radius U شعاع اتم
image formation U تولید تصویر تصویر
radiant U شعاع گستر درخشان
effective radius of a well U شعاع موثر چاه
radius of convergence U شعاع همگرایی [ریاضی]
medium range U با شعاع عمل متوسط
intermediate range U با شعاع عمل متوسط شعاع عمل متوسط
casualty radius U شعاع تولید تلفات
light ray bending U انحراف شعاع نور
damage radius U شعاع منطقه خسارت
light beam recorder U ثبات شعاع نور
pencilled U پرتوی شعاع دار
damage radius U شعاع خطر مین
double beam U شعاع مضاعف نور
destruction radius U شعاع تخریب مین
sea room U شعاع مانور دریایی
very long U شعاع عمل زیاد
wood ray U شعاع اوندی چوبی
very short U شعاع عمل خیلی کم
searchlight sonar U سونار شعاع باریک
van der waals radius U شعاع وان در والس
pencil beam U شعاع نور بسیار باریک
cruising range U شعاع عمل هواپیما یا کشتی
sea room U شعاع عمل دریایی ازاد
visibility range U شعاع عمل دیدبانی یا دید
long-distance U با شعاع عمل زیاد طولانی
pi U نسبت پیرامون به شعاع دایره
long distance U با شعاع عمل زیاد طولانی
isodose U دارای تابش یا اشعه برابر هم شعاع
supporting range U شعاع عمل یکانهای پشتیبانی کننده
spherical coordinate system [with constant radius] U دستگاه مختصات کروی [با شعاع ثابت]
vectorial U شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
vectors U شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
vector U شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
angle of incidence U زاویه بین شعاع تابش و عمود به صفحه
intruders U هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
intruder U هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
scan U درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scanned U درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scans U درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
ranged U تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
range U تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranges U تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
bend allowance U فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
glideslope U شعاع رادیویی سیستم فرود باالات دقیق برای ایجاد یک راهنمای قوی
ogive U شکل حاصل از منحنی مدارسیارهای که شعاع ان به تدریج زیاد شده تا سرانجام به خط راست تبدیل میگردد
radius of integration U شعاع ترکیب عمل جنگ افزارهای معمولی با جنگ افزار اتمی
minimum range U حداقل شعاع عمل دستگاه یا برد حداقل
beam U عرض ستون نور نورافکن شعاع نور
beams U عرض ستون نور نورافکن شعاع نور
hydraulic radius U شعاع ابی که برابر است باسطح خیس شده به محیط خیس شده
court style U سبک کورت [دوره جدیدتری از سبک گوتیک شعاع ساز و گوتیک در فرانسه]
portrait U تصویر
portraits U تصویر
likeness U تصویر
likenesses U تصویر
skew U تصویر کج
ikons U تصویر
skewing U تصویر کج
scenography U تصویر
vignette U تصویر
image line U خط تصویر
vignettes U تصویر
imagery U تصویر
icon U تصویر
icons U تصویر
skews U تصویر کج
image U تصویر
illustration U تصویر
gratings U در تصویر
projection U تصویر
illustrations U تصویر
picturing U تصویر
images U تصویر
pictured U تصویر
projections U تصویر
picture U تصویر
afterimage U رد تصویر
portrayals U تصویر
portrayal U تصویر
pictures U تصویر
shapes U تصویر
delineation U تصویر
grating U در تصویر
shape U تصویر
screen U صفحه تصویر
double image U تصویر مضاعف
fair drawing U تصویر مناسب
mirror images U تصویر ایینهای
ghost signal U تصویر دوگانه
folded picture U تصویر تا خورده
false stereo U تصویر خیالی
ephod U بت یا تصویر صنم
element area U سازه تصویر
video generator U مولد تصویر
eidolon U تصویر خیالی
virtual image U تصویر مجازی
viewing screen U صفحه تصویر
display image U نمای تصویر
image U تصویر کردن
card image U تصویر کارت
anaglyph U تصویر ژرفانما
Recent search history Forum search
1اموزش بستن قطعات دستگاه تاتو با تصویر
0سال ابداع سیتم تصویر لامبرت و هدف ازان
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com